پیروزی هومالا در پرو، خلع یدی دیگر از امپراتوری آمریکا
ن. ناظمی ن. ناظمی

در پنجم ژوئن ۲۰۱۰ ، اولانتا هومالا از فعالین چپ پرو به ریاست جمهوری انتخاب گشت. بدون تردید در این انتخابات بازنده ی اصلی آمریکا وبرنده ی اصلی خانواده چپ پرو بود. در جریان انتخابات رزلیکینز سفیر آمریکا در آن کشور به طور نمایان و مستقیم از کیکو فوجیموری رقیب دست راستی هومالا حمایت همه جانبه کرده بود. هدف آمریکا از مداخله درامور داخلی پرو که از نظر قوانین بین المللی و قوانین حاکم در کشور پرو غیر قانونی محسوب می گردد، چیست؟ در این نوشتار چند و چون این پرسش مورد بررسی قرار می گیرد.
موقعیت ژئوپولیتیکی و تاریخ سیاسی پرو
کشور پرو از نظر ژئو پولیتیکی به چند علت یک کشور کلیدی در آمریکای لاتین (که طبقه ی حاکمه آمریکا آنرا حیات خلوت خود می داند) محسوب می گردد:
-    وسعت ارضی آن با منابع طبیعی،
-    ارثیه درخشان آن به عنوان مرکز ثقل و قلب تمدن بومیان اینکا،
-    سرچشمه ی رودخانه آمازون، بزرگترین و یا طولانی ترین رودخانه پر آب جهان،
-    وجود بنادر مهم آن در سواحل اقیانوس آرام،
-    تاریخ معاصر و اخیر آن به عنوان سرزمینی مملو از مبارزات بزرگ بین نیروهای بین المللی رهائی بخش ملی و سوسیالیستی و نیروهای متعلق به نخبگان کمپرادور طرفدار آمریکا.
در سال ۱۹۲۴ ، ویکتور رائول توره یک روشنفکر مارکسیست موفق به ایجاد “اتحاد توده ای آمریکای انقلابی” گشت. هدف این سازمان اتحاد خلقهای ضد امپریالیست کشور های آمریکای لاتین علیه امپریالیسم “یانکی” بود. علی رغم سرکوبهای شدید، این اتحاد توده ای دهه های متمادی در پرو دوام داشت. یکی از ویژگی های مثبت و بی نظیر این سازمان این بود که بر خلاف خیلی از جنبشهای چپ در قاره ی آمریکای لاتین در آن روزگاران، موفق شد اکثریت عظیم دهقانان متعلق به ملیت کوچورا (که عموماً به طور سیستماتیک از سوی هیئت حاکمه ی سفید پوستان از کلیه ی مزایای شهروندی مجروم گشته بودند) را به رسمیت شناخته و بخشی از آنان را در درون “اتحاد توده ای” بسیج کند. بعداز پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ با این که این سازمان از تبلیغ و ترویج بخشی از پروژه های رادیکال خود دست برداشت ولی در اواخر دهه ۱۹۵۰ هنوز هم بین دهقانان و دیگر زحمتکشان منجمله کارگران شهری از محبوبیت قابل توجهی برخوردار بود. خیلی از تحلیلگران مارکسیست منجمله امانوئل والرستین معتقدند که اگر ویکتور رائول توره در دوره ی کمپین های انتخاباتی سال ۱۹۵۰ در نگذشته بود مسلماً با کسب رأی توده های وسیعی از دهقانان به ویژه کچوا زبان به ریاست جمهوری پرو می رسید.
در نتیجه دولتهای حاکم در پرو تا سال ۱۹۶۸ عموماً در دست کمپرادورهای طرفدار آمریکا باقی ماند. در آن سال بخشی از افسران جوان در ارتش پرو تحت تأثیر فعل و انفعالات سیاسی و عروج جنبشهای رهائی بخش در آسیا و آفریقا از یک سو و پیروزی انقلاب کوبا و تأثیر آن در افکار وا نظار مردم به ویژه جوانان در کشورهای آمریکای لاتین منجمله پرو دست به کودتای نظامی علیه دولت محافظه کار و فاسد پرو زده و اسقرار یک دولت ملی و استقلال طلب را اعلام کردند.
افسران ملی گرا تحت رهبری سرهنگ هوان آلوارادو بعد از اعلام ایجاد “شورای انقلابی نیروهای نظامی” بلافاصله مثل همگونها و همقطاران خود در قاره های آفریقا و آسیا بلا فاصله دست به ملی کردن صنایع نفت، مس و…زده و آموزش و پرورش را مجانی و اجباری اعلام کردند. دولت آلورادو یک قدم مؤثرتر و تاریخی دیگر برداشته و آموزش و پرورش در سراسر پرو به زبان اسپانیولی (که تا آن زمان تنها زبان آموزشی در پرو بود) و زبان کوچوائی (که زبان اکثریت بومیان ساکن پرو است) را در مدارس و دانشگاه ها رواج داد. این امر در تاریخ آموزش و پرورش قاره ی آمریکای لاتین بی نظیر بود.
بعد از سرنگونی دولت ملی سالوادور آلنده سوسیالیست در سال ۱۹۷۳ وآغاز دیکتاتوری پینوشه در شیلی (همسایه پرو) اوضاع به تدریج به ضرر نیروهای طرفدار دولت آلورادو و به نفع نیروهای طرفدار آمریکا و پینوشه دستخوش تحویل و تحول در پرو قرار گرفت. روابط دو کشور پرو و شیلی به قدری تیره و تار گشت که در سال ۱۹۷۴ احتمال جنگ بین پرو و شیلی بحث محافل شد. با حمایت آمریکا و پینوشه ارتشیان عالی رتبه پرو طی یک کودتای نظامی دولت ملی و دمکراتیک آلوارادو را درسال ۱۹۷۵ سرنگون کردند. سرنگونی دولت آلوارادو به عمر هفت سال دولت ملی که تلاش می کرد پرو را از یوغ نظام جهانی طی گسستی رها سازد، پایان داد.
سرکوب و خفقان سیاسی در پرو بعد از کودتای ۱۹۷۵ به مدت نزدیک ده سال، آن کشور را تهی از نهادهای مدنی و دمکراتیک ساخت. با آغاز دهه ی ۱۹۸۰ و گسترش اندیشه ها و سیاستهای نئولیبرالیستی در کشورهای آمریکای لاتین، رأس نظام جهانی سرمایه (آمریکا)
تصمیم گرفت که کشورهای آمریکای لاتین به ویژه کشور شیلی، پرو، ونزوئلا و….را به آزمایشگاه ها و سکوهای تمرین برای پیشبرد فاز جدید گلوبالیزاسیون سرمایه (نئولیبرالیسم “بازار آزاد”) در کشورهای جنوب تبدیل سازد.
زمانی که الن گارسیا (مارکسیست سابق) و رهبر حزب “آپرا” در سال ۱۹۸۵ به ریاست جمهوری پرو انتخاب شد، نیروهای طرفدار گسترش “بازار آزاد” نئولیبرالی موفق شدند که کشور پرو را به آزمایشگاه دوم (بعد از شیلی) برای اجرای سیاستهای بازار آزاد در “حیاط خلوت” آمریکا تبدیل سازند. گسترش سیاستهای بازار آزاد نئولیبرالی – خصوصی سازی، کالا سازی و ملی زدائی و….- و عواقب خانمان براندازو فلاکت بار منبعث از آنها (تعمیق شکاف بین فقر و ثروت، افزایش بیکاری و گسترش بی خانمانی به ویژه در بین ملتهای متعلق به بومیان آمریکائی و….) به قدری فراگیر، همگانی و وحشتناک بودند که بلافاصله منجر به شکل گیری و رشد سریع و غیر قابل انتظار و شورشهای عظیم و سرتاسری در کشور پرو گشتند. یکی از معروفترین این شورشها تحت رهبری جنبشی طرفدار اندیشه مائو، “راه درخشان” بود که توانست در سالهای ۱۹۹۶ – ۱۹۸۸ بخش اعظمی از دهقانان متعلق به ملیتهای کجوا و آیما را  را علیه دولت کمپرادور گارسیا بسیج سازد.
در سال ۱۹۹۰ طی یک انتخابات قلابی نیروهای اولترا راست پرو با همکاری نیروهای بینابینی گارسیا و با حمایت همه جانبه آمریکا موفق شدند که آلبرتو فوجی موری را به ریاست جمهوری پرو انتخاب کنند.
فوجی موری با استقرار دیکتاتوری و ایجاد شبه نظامی های ضد شورش طی یک جنگ همه جانبه علیه خلقهای کوچوا و آیمارا موفق شد که با تخریب و ویران ساختن روستا های کوهستانی منطقه ی آند از تحول شورش به انقلاب جلوگیری کرد. و با انهدام سازمان توده ای “راه درخشان” کشور پرو را در محور و “حیاط خلوت” امپراتوری آمریکا نگاه دارد. این وضع تا اوایل سال ۲۰۱۱ ادامه یافت. دراین مدت، درکشور پرو به برکت سیاستهای نئولیبرالی “بازار آزاد” کمپانیهای فراملی از طریق عقد قرار دادهای متعدد با دولتهای کمپرادور پرو به تاراج بیش از پیش منابع طبیعی پرو به ویژه در منطقه ی حاصلخیز دره ی آمازون پرداختند. تاراج منابع که به استثمار بیشتر و افزایش شدید فقر به ویژه در میان بومیان آمریکائی (کوچوا، آیمارا و دیگر ملیتهای متعلق به اینکا) منجر گشت، دوباره به فراز و گسترش امواج رهائی درسراسر پرو علیه دولت دامن زد. عکس العمل رژیم کمپرادور به عروج امواج رهائی به ویژه در ایالت بومی نشین، قتل عام ماه ژوئن ۲۰۰۹ بود که به اسم باگواَزا Baguaza)) معروف گشت.
دراین دوره ی پر از تلاطم است که پرو به یک کشور کلیدی ژئوپولیتیکی در میدان کارزار بین برزیل و آمریکا تبدیل می شود. این مبارزه ی آرام و عموماً رسانه ای نگشته، زمانی آغاز گشت که دولت برزیل (بعد از روی کارآمدن لولا به عنوان رئیس جمهور در سال ۲۰۰۲) موفق گشت که با ایجاد و بسط همکاریهای نزدیک منطقه ای بین کشورهای آمریکای لاتین و تأسیس اتحادیه یی خودمختار “مرکوسور” آن کشورها را از محور بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و حیاط خلوت آمریکا رها سازد. در تقابل خصمانه با حرکت جمعی و رهائی بخش برزیل و ونزوئلا، بولیوی، اکوادور و…که به تدریج خود را با موفقیت از یوغ مقررات بانک جهانی  و صندوق بین المللی پول در سالهای اخیر (۲۰۱۱ – ۲۰۰۵ ) نجات داده اند آمریکای “یانکی” کوشید که با ایجاد “اتحاد کشورهای اقیانوس آرام کلمبیا، مکزیک و پرو”، تلاشهای دولت لولا را درجهت “گسست” از نهادهای کلیدی نظام جهانی سرمایه خنثی سازد. در این راستا آمریکا با توسعه ی “ستاد نظامی جنوب” و افزایش تعداد پایگاه های نظامی در کشورهای کلمبیا و پرو برنامه ریخت که نهادهای خودمختار منطقه ی “مرکوسور”و “بانک جنوب” تحت رهبری لولا، چاوز، مورالس، کوریا….را عملاً نابود سازد. دراین طرح رهبران نظامی پرو به طور فعال در کنار آمریکا قرار داشتند.
ولی در انتخابات ژوئن ۲۰۱۱ عوض این که کاندید مورد حمایت آمریکا و روسای نظامی پرو پیروز گردد پیروزی نصیب هومالا گشت که به مردم قول داده بود اگر در انتخابات پیروز گردد به جبهه ی منطقه ای جنوب پیوسته و کشور پرو را “شریک استراتژیکی” اتحادیه ی “مرکوسور” خواهد ساخت.
بررسی اوضاع پرو و فعل و انفعالات در جهان و به ویژه در آمریکای لاتین نشان می دهد که هومالا به سه علت در انتخابات پرو پیروز گردید:
-    اول این که هومالادر کمپین انتخاباتی به مردم قول داد که اگر به مقام ریاست جمهوری نایل آید با پیروی از مدل برزیل و کشورهای عضو “مرکوسور” تلاش خواهد کرد که با رهائی پرو از مقررات صندوق بین المللی پول و قرار دادن سیاست خارجی در خدمت سیاست داخلی به شکاف عظیمی که بین فقر و ثروت در پرو در دوره ی فعلی گلوبالیزاسیون سرمایه (نئو لیبرالیسم “بازار آزاد”) به وجود آورده، خاتمه دهد.
-    دوم این که دولت آمریکا به خاطر فرورفتن در باطلاق عمیق جنگهای مرئی و نامرئی در اکناف جهان قادر و آماده نبود که دست به کودتای موفقیت آمیز ( بدون حمله ی نظامی) زده و اوضاع را به نفع کاندید خود بر علیه هومالا تغییر دهد.
-    سوم این که چپ پرو علی رغم بعضی ملاحظات در باره ی پیشینه ی نظامی هومالا تصمیم گرفت که از او بر علیه کاندید           آمریکا و نیروهای راست پرو حمایت کند.
نیروهای چپ منجمله کمونیستها و بقایای “راه درخشان” به این نتیجه رسیدند که پیروزی هومالا بالاخره پرو را از حیات خلوت آمریکا رها ساخته و آن کشور را به محور آمریکای “جنوب” متصل خواهد ساخت. آنها با تأمل و احتیاط معتقدند که سیاستهای ضد خصوصی سازی و ضد نئو لیبرالیستی (ضد مقررات صندوق بین المللی پول) منجر به شیفت قابل ملاحظه ای در توازن قوا به نفع کارگران، دهقانان و دیگر اقشار مردمی در جامعه ی پروخواهد گشت.
در آینده نزدیک شاهد این امر خواهیم شد که تا چه اندازه ای هومالا و یارانش موفق خواهند شد که حد اقل به بخشی از خواسته های مردم پرو در گستره های معیشتی و رفاه عمومی به ویژه در بین ملیتهای ستمدیده متعلق به بومیان آمریکائی جامه ی عمل بپوشانند. آنچه که امروز مبرهن و نمایان است این است که حامیان میلیاردر سیاستهای ضد مردمی “بازار آزاد” نئولیبرالی بار دیگر با ضربه و “خلع ید” دیگری در “حیاط خلوت” آمریکا روبه رو گشته اند.                  

       منابع و مآخذ
۱ – امانوئل والرستین، “پیروزی هومالا در پرو: شکست آمریکا” http:www.binghamton.edu/fbc/commentaries/ شماره ۳۰۸ ، اول ژوئیه ۲۰۱۱
۲ – جیمس باسورث (Bosworth)، “پنج نکته در ارتباط با پیروزی هومالا در پرو” در نشریه “کریسچین ساینس مانیتور” ۶ ژوئن ۲۰۱۱ .
۳ – مجله “نیشن”، شماره های ماه ژوئن ۲۰۱۱٫
۴ – در باره زندگی و محیط سیاسی ویکتور رائول هایا دلاتوره، رجوع کنید به: رابرت الکساندر، “پیامبران انقلاب”، نیویورک، مک میلان، ۱۹۶۲ و ماروین الکس، “چشم انداز سیاسی پرو”، دانشگاه آریزونا، ۱۹۷۲ .
۵ – روزنامه ی واشنگتن پُست، ۷ ژوئن ۲۰۱۱ .

 

September 4th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی